|
نویسنده: محمد صادقی شنبه 86 مرداد 13 ساعت 1:29 عصر
|
«مطالعه این ژانر وحشت برای کلیه معلمانی که از بیماریهای قلب و اعصاب رنج می برند مطلقا ممنوع می باشد!!!» زنگ اول: آزمایشگاه شیمی
طبق روال معمول پس از خواندن حمد و سوره و حلال خواهی از رفقا با گرفتن رخصت از حضرت عزرائیل در مواضع از پیش تعیین شده خود برای انجام آزمایش بی نهایت مصرف کوه آتشفشان قرار گرفته و بارمز « یا همگی اسید شده یا سرانجام اسید خواهیم ساخت » آمادگی خویش را جهت بازی در سریال دنباله دار « بچه ها مواظب باشید » آقای ایمنی یعنی جناب دبیر آزمایشگاه شیمی اعلام نمودیم. هنوز مدتی از حضور ما در آزمایشگاه نگذشته بود که ناگهان احساس کردیم، هواپیماهای آمریکایی به جای آنکه بمبهای خود را بر روی عراق خالی کنند، آزمایشگاه شیمی دبیرستان ما را با لابراتوارهای تهیه بمبهای شیمیایی بغداد اشتباه گرفته و در صدد تخریب و انهدام آن بر آمده اند اما پس از آنکه سر و صدای فریادها و عربده های دانش آموزان و نصایح و وصایای قبل از مرگ مسئول آزمایشگاه فروکش نمود، کم کم متوجه شدیم که ای دل غافل، پایگاه جهنمی مذکور، نه صحنه جنگ استالینگراد بوده و نه مورد تهاجم نیروهای متفقین قرار گرفته بلکه طبق معمول وسایل غیر استاندارد و سهل انگاری و بی دقتی دبیر آزمایشگاه که متأسفانه یا خوشبختانه یادش رفته بود عینکش را همراه خود بیاورد باعث شده بود که ما کماندوها و جانفداهای خط مقدم جبهه آزمایش و تحقیق در راه اشاعه و تحقق آرمانها و ارزشهای والای شیمیایی « پدر مندلیف و خاله مادام کوری »، به جای آنکه دی کرومات پتاسیم را ذوب نماییم، خود همچون سود سوز آور به سمت آزمایشگاه ابدی در حال تصعید شدن قرار بگیریم!
زنگ دوم: فیزیک
ابتدا دبیر فیزیک ضمن تبریک موفقیتهای دانش آموزان ایرانی در المپیاد جهانی « دار قوز آباد » با صدای بلند و خروشان اعلام نمود که قبولی در چنین میادین بین المللی به هیچ وجه ربطی به هیجده نوزده ساعت درس خواندن، کلاس های خصوصی و تضمینی و تقویتی رفتن و برنامه ریزی های پنج ساله اول و دوم نداشته، ندارد و نخواهد هم داشت! بلکه موفقیت در این گونه مسابقات فقط و فقط مرهون سه چیز می باشد و بس: توکل بر خدا. رضایت پدر و مادر و عینک های لنزی یا ترجیحا ته استکانی برچشم داشتن !! در ثانی، خدای نخواسته این تفکر کثیف و آلوده نباید به اذهان مغشوش و کله های پوک شما دانش آموزان بخت برگشته نظام « قبلا جدید، بعدا قدیم » خطور نماید که بچه های المپیادی و نفرات برتر کنکور سراسری درس زیاد می خوانند و از فرط خر خوانی کردن، ضغف و غش کرده و دکتر بالای سرشان می آید. نخیر! اصلا و ابدا، این تهمتها و افتراها به ایشان نچسبیده و دروغ محض می باشد، چرا که آن فرهیختگان نیک سیرت با بهره وری از هوش سرشار، استعداد خدادادی و نبوغ کم نظیر و محیرالعقولی که به واسطه ارتباطات ذهنی و تله پاتی های فرکانسی با ارواح طیبه اجداد پدری و مادری خویش یعنی « نیوتن و انیشتین» کسب نموده اند، می توانند بدون صرف هزینه های سرسام آور و کمترین دغدغه خاطر به کلیه افتخارات علمی نایل آمده و صد البته به همین بهانه با نگاهی گذرا به برنامه زندگی مدال آوران المپیادی و عکسیهای کنکور سراسری با کمال تعجب و حیرت بدین نکات ارزشمند و جالب دست خواهیم یافت که آنان در طول بیست و چهار ساعت شبانه روز فقط یک ربع ساعت برای قبولی در آزمونهای خود به خواندن کتابهای « عموگالیله در زندان الکاتراس » و « ماجراهای بابا نیوتن و سیب کرم زده » اهتمام ورزیده و بقیه اوقات روز را به اللی یللی کردن با رفقا، متراژ نمودن خیابانها و شمردن سنگفرشهای بوستانها و پارکها و در نهایت پشت تلفن های عمومی کشیک دادن و کافه گلاسه و پیتزا صرف کردن، گذرانده تا آنجا که به خاطر افراط در خوشگذرانیها و جوانی کردنهای بیش از اندازه این عزیزان نابغه، روانپزشکان ناچار شده تا برای پیشگیری از ابتلا به انواع بیماریهای روحی ــ روانی من جمله اسکیزوفرنی، روان نژندی و روان پریشی به عنوان داروی مسکن، گوش کردن کنسرتهای مجاز « گرگ ناقلا و خرگوش بلا » و تماشای برنامه های مفرح، جذاب و برفکی صدا و سیما به مانند سیمای خرد سالان، ویدئو کلیپهای پندآموز « تنسی تاکسیدو هرگز معتاد نمی شود » و « خان جون ! من دلم زن می خواد » و سریالهای تا ابد دنباله دار « سالهای دور از برنج و تربچه » ، « بزبز قندی! اسبت کجا می بندی »، ماجراهای شنگول هلمز و منگول پوآرو » ، « زی زی گولو متهم می کند » و « بی بی سالار » را تجویز نمایند! و هزار البته برای اثبات گفته های بنده حقیر نیز می توانید به مصاحبه های جور واجور این بزرگواران با هفته نامه « پیک زجرش » که با آن لبخندهای نمکین و ملیحشان قند را در دل ما معلمان آب می کنند رجوع کرده تا بفهمید که برای پیروزی بر غولهای یخی و دیوهای پوشالی به مثابه کنکور سراسری و المپیادهای جهانی تنها عنصری که از کوچکترین ارزش و اهمیتی برخوردار نمی باشد.
همانا حربه وقت و عامل پشتکار و جدیت بوده است. به گونه ای که شعار همیشگی آنها در مقابله با مشکلات فقط در این جمله کوتاه خلاصه می گردد: زکی! وقت خاکه قند هم نیست چه برسد به اینکه طلا باشد؟! به هر تقدیر پس از پایان یافتن هنرنمایی دبیر فیزیک در کمدی کلاسیک « اسکادران چاخان » در حالیکه همگی روی به درگاه خداوند به خاطر آمرزش و مغفرت ارواح خبیثه و سرگردان « جناب نیوتن و دارو دسته اش » که در طبقه هفتم جهنم به احتمال قریب به یقین تاکنون به افتخار هم سلولی شدن با جنایتکاران جنگی دنیا همچون هیتلر، موسولینی، میلوسوویچ و چنگیزخان مغول نایل آمده اند، دعا و نیایش نموده و به عنوان حسن ختام زنگ دوم، پیش از اینکه بفهمیم ارشمیدس زن بود یا مرد با نوشتن یک کرور فرمول عتیقه و زیر خاکی متقلق به کتب هشتصد سال قبل از میلاد دایناسور صلاح را بر آن دیدیم که یادگیری فیزیک را به بعد از ساعات مدرسه در آموزشگاههای علمی « آینده نازان » ، « منشور چالش » ، « خودکار چی » ، « راهیان پرورشگاه » و « بازندگان » محول کرده و بقیه انرژی و قوای بدنی خود را برای زنگ بعدی ذخیره نماییم!!!
زنگ سوم: ادبیات فارسی
دبیر ادبیات هنوز از گرد راه نرسیده با لبخند آکبند مدل ژکوندی درست به مانند مجری های تازه به میکروفون رسیده تلویزیون، ششصد هفتصد بیت از اشعار حافظ، عطار، سعدی را برای ما بلغور نمود. سپس یک سیر تمام به خاطر مراحل غیر قانونی طلاق بیژن از منیژه، ضرورت تجدید فراش خسرو پس از مرگ شیرین و فواید ازدواج موقت لیلی و مجنون آبغوره گرفته و به پدر بی فکر و خوش خیال اسفندیار فحشها و ناسزاهای اصیل پارسی نثار نمودیم که چرا چشمهای پسرش را « بیمه بدنه » نکرده بود تا در برابر رستم انحصار طلب ضد ضربه شود! سرانجام جناب استاد به نقش آفرینی در سریال « آیینه عبرت » خاتمه داده و با نگاهی حاکی از درد و رنج و افسوس انگار که شب اول قبر یادش افتاده باشد با آوایی بلند تهدید آمیز از بر باد رفتن نسل جوان امروزی به سبب غوطه ور شدن در منجلاب فساد و تباهی سرایت کرده از غرب خیلی وحشی لب به گله و شکایت گشوده و بعد از سرکوب بی رحمانه گروهکهای رپ، وسپ، هوی متال، زومبی، اسپایدر و اسکارپیون به یکباره تمامی کاسه کوزه ها را بر سرلئوناردو دی کاپریوی معتاد، قمار باز و هرزه و جیمز کامرون پول پرست و خائن شکسته که با غرق کردن کشتی تایتانیک در اقیانوس آرام علاوه بر آنکه آرامش و آسایش دریازیان محترم آن خطه آبی رنگ را بر هم زده و موجبات آلودگی زیست محیطی اقیانوس را نیز فراهم نموده اند بلکه دامن هنر برتر از گوهر پدید آمده را نیز لکه دار ساخته و از طریق جریحه دار نمودن حرمت عشق، قلوب عشاق واقعی همچون رومئو و ژولیت، لیلی و مجنون و خسرو و شیرین را به بازی گرفته تا آن جا که شکسپیر، گوته، ژول ورن، مولوی، فردوسی و رودکی از داخل قبر فریاد بر آورده اند: « آهای نامردای هالیوودی! اگر یک جو غیرت توی اون وجود کثیفتون پیدا نمی شه، لااقل جسد فتوژنیک جک از پشت خنجر زن یک لاقبا و جسد فتو مدل رز بی حیای سنت شکن نامزد قال گذار » را از اقیانوس آرام بیرون بیاورید تا مبادا کمال همنشینی با رفقای ناباب در مرام کوسه ماهی ها، نهنگها و دلفینهای اقیانوس نیز اثر کرده از فردا پس فردا « نامزدهای دریایی » هم هوایی شده و به فکر اعمال ... خلاف عفت دریایی بیفتند! در پایان گفتمان نیز جناب دبیر ادبیات پس از آن که تز مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب را ازدواج موقت در سی صد سالگی و ازدواج دائم در سن یک سالگی تشخیص داده و در بیان ضرورت به راه اندازی فوتبال دستی، روروک سواری و کشتی چوخه بانوان قلمفرسایی نموده و تأکید ورزیدند، با اظهار تأسف از حذف زد هنگام تیم ملی فوتبال امید زیر نود سال در مسابقات جام حلبی آباد تاتارستان و ابراز انتقاد از سازمان صدا و سیما و به خاطر استفاده ابزاری از پفک نمکی « پیشی نشی »، کرم « کپک »، خمیر دندان « جادوگر »، دسر زعفرانی « خاله »، مایع ظرفشوئی « خلی » و غذای کودک « بابانا » ضمن ارائه راهکارهای مفید و ضربتی برای حل بحران آب در سیاره اورانوس، کاهش قیمت ماکارونی و لنگه کفش در حبشه و اعتصاب کارکنان صنایع معظم لواشک سازی در بورکینافاسو از سازمان سنجش آموزش کشور که با اختراع و ابداع انواع و اقسام « کنکورهای جوان مرگ کن و والدین دق کن » به شیوه و سبک و سیاق « اعتراف نامه های عهد سقراط و شوکران »، روی بسیاری از المپیادها و آزمونهای تخصصی جنگلهای آمازون، موزامبیک، جمهوری داغستان و صحرای گوبی را سفید نموده اند، کمال تشکر تقدیر، سپاس و همدلی را ابراز فرموده و همگی ما را به ایزدمنان و جهان آفرین سپردند و الخ !!!
|
نظرات شما ()
|
|
|
|
فهرست |
|
|
|
|
107171
:مجموع بازدیدها |
317
:بازدید امروز |
24
:بازدید دیروز |
|
|
حضور و غیاب
|
یــــاهـو
|
|
درباره خودم
|
| | |