[ و گفته‏اند چون از صفّین به کوفه بازگشت به شبامیان گذشت و آواز گریه زنان را بر کشتگان صفین شنود . حرب پسر شرحبیل شبامى که از مهتران مردم خود بود به سوى حضرتش آمد . امام فرمود : ] چنانکه مى‏شنوم زنان شما بر شما دست یافته‏اند چرا آنان را از افغان باز نمى‏دارید ؟ [ حرب پیاده به راه افتاد و امام سواره بود ، او را فرمود : ] بازگرد که پیاده رفتن چون تویى با چون من موجب فریفته شدن والى است و خوارى مؤمن . [نهج البلاغه]

ساعت 3 شب بود - آمارگیران جوان
macromediaxtemplates for Your weblogList of Iranian Top weblogspersian Blogpersian Yahoo

نویسنده: محمد صادقی پنج شنبه 86 آذر 22   ساعت 9:27 عصر

ساعت 3 شب بود که صدای تلفن , پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود .پسر با عصبانیت گفت:
چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟مادر گفت:25 سال قبل در همین موقع ش تو مرا از خواب بیدار کردی؟
فقط خواستم بگویم تولدت مبارک. پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد , صبح سراغ مادرش رفت .
وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت ولی مادر دیگر در این دنیا نبود


نظرات شما ()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تفاوت های من و رییسم...
[عناوین آرشیوشده]

فهرست
110402 :مجموع بازدیدها
47 :بازدید امروز
76 :بازدید دیروز
حضور و غیاب
یــــاهـو
درباره خودم
ساعت 3 شب بود - آمارگیران جوان
محمد صادقی
چاکر همه طرفدارا همتونو می بوسم
لوگوی خودم
ساعت 3 شب بود - آمارگیران جوان
جستجوی وبلاگ من
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان











لینک دوستان
آقاشیر
جامعه امروز
آنتی دختر
فهرست موضوعی نوشته ها
طنز[32] . دین[29] . جامعه[27] . علمی[15] . کنکور[4] . ورزش[3] .
بایگانی نوشته ها
past
1/5/86 تا 1/7/86
زمستان 1386
پاییز 1386
اشتراک